آسکلپیوس

آسکلپیوس  (Asclepius)

Posted by:

|

On:

|

,

داستان آسکلپیوس داستانی تعمق برانگیز است. در تسالی دختری بود به نام کورونیس Coronis که زیبایی‌اش چنان فراتر از حد بود که آپولو او را دوست داشت. اما به‌طور عجیبی، او برای مدت طولانی علاقه‌ای به معشوق الهی خود نداشت؛ او یک انسان فانی را ترجیح داد. کورونیس نمی‌دانست که آپولون، خدای حقیقت، که هرگز فریب نمی‌دهد، خود نیز نمی‌توانست فریب بخورد.

“خدای پی‌تیای دلفی،

او رفیقی دارد که به او اعتماد دارد،

بی‌پرده، هرگز گمراه نمی‌شود.

این ذهن اوست که همه چیز را می‌داند،

که هرگز به دروغی نمی‌رسد، که هیچ‌کس،

نه خدا و نه انسان نمی‌تواند او را فریب دهد. او می‌بیند،

چه عمل انجام شده باشد، چه تنها نیت شده باشد.”

کورونیس واقعاً احمق بود که امیدوار بود خداوند آپولو از خیانتش آگاه نشود. گفته می‌شود که خبر به خدا توسط پرنده‌اش، کلاغ، که آن زمان پرهای سفید و برفی زیبایی داشت، آورده شد و آپولو در خشم شدید و با بی‌عدالتی کاملی که خدایان معمولاً هنگام عصبانیت نشان می‌دادند، پیام‌رسان وفادار را مجازات کرد و پرهایش را سیاه نمود. البته کورونیس نیز کشته شد. برخی می‌گویند که خدا خودش این کار را کرد، برخی دیگر می‌گویند که او آرتمیس را برای شلیک یکی از تیرهای بی‌خطای خود به او فرستاد.

آسکلپیوس نجات می یابد

با وجود بی‌رحمی‌اش، ایزد آپولو در حالی که می‌دید دخترک را روی توده آتش قرار می‌دهند و شعله‌های وحشیانه بالا می‌روند، احساس غم کرد. او با خود گفت: “حداقل فرزندم را نجات خواهم داد” و درست مانند همان‌ کاری که زئوس وقتی سمله نابود شد انجام داد، آپولو نیز کودک را از شعله‌ها نجات داد. او کودک را نزد خیرون، سنتور خردمند و مهربان، برد تا در غار خود در کوه پلین او را بزرگ کند و به خیرون گفت که نام کودک را آسکلپیوس  بگذارد. بسیاری از بزرگان پسران خود را به خیرون سپرده بودند تا بزرگ شوند، اما از میان همه شاگردانش، فرزند کورونیس از همه عزیزتر بود.

 او مثل دیگر پسران نبود که همیشه به دنبال بازی و سرگرمی باشند؛ او بیش از همه می‌خواست هر آنچه که پدر خوانده‌اش می‌توانست در مورد هنر درمان به او بیاموزد، یاد بگیرد. و آنچه که خیرون می‌دانست کم نبود. این سنتور در استفاده از گیاهان و وردهای ملایم و معجون‌های خنک کننده بسیار دانشمند بود. اما شاگردش از او پیشی گرفت. پسر قادر بود در همه نوع بیماری‌ها کمک کند. هر کس که با اعضای زخمی یا بدن‌هایی که از بیماری رنج می‌بردند به او مراجعه می‌کرد، حتی آنهایی که به مرگ نزدیک بودند، از عذاب رها میشدند.

“یک صنعت‌گر ملایم که درد را از بین می‌برد،

تسکین‌دهنده‌ی دردهای شدید، شادی‌بخش انسان‌ها،

و به آنها سلامتی طلایی می‌بخشید.”

انسان نیکوکاری که خشم خدایان رو برانگیخت

او یک نیکوکار جهانی بود. و با این حال او نیز خشم خدایان را به خاطر گناهی که آنها هرگز نمی‌بخشیدند، برانگیخت. آسکلپیوس “افکاری فراتر از انسان” داشت. یک بار برای او مبلغ هنگفتی پرداخت شد تا یکی را از مرگ بازگرداند، و او چنین کرد. گفته می‌شود که این شخص، هیپولیتوس، پسر تسئوس بود که به ناحق کشته شد، و او هرگز دوباره تحت قدرت مرگ قرار نگرفت، بلکه در ایتالیا جاودانه زندگی کرد، جایی که او را ویرِبیوس می‌نامیدند و به عنوان یک خدا پرستش می‌شد.

اما پزشک بزرگ که او را از هادس رهایی بخشیده بود، سرنوشت خوشی نداشت. زئوس اجازه نمی‌داد که یک انسان فانی بر مردگان قدرت داشته باشد و به همین خاطر آسکلپیوس را با صاعقه‌ی خود کشت. آپولو، در خشم بزرگ از مرگ پسرش، به اتنا رفت، جایی که سیکلوپ‌ها صاعقه‌ها را می‌ساختند و با تیرهای خود، برخی می‌گویند خود سیکلوپ‌ها را کشت، برخی دیگر می‌گویند پسران آنها را.

جنگ آپولو با زئوس

 زئوس، که از این امر بسیار خشمگین شد، آپولو را محکوم کرد که به عنوان برده به پادشاه آدمتوس خدمت کند – برای دوره‌ای که به طور متفاوت یک یا نه سال گفته شده است. این همان آدمتوسی Admetus  بود که همسرش، آلکستیس Alcestis ، را هرکول از هادس نجات داد.

اما آسکلپیوس ، اگرچه چنین نارضایتی‌ای از شاه خدایان و انسان‌ها برانگیخت، اما بر روی بیش از هر انسان فانی دیگری محترم بود. صدها سال پس از مرگش، بیماران و معلولان و نابینایان برای درمان به معابد او می‌آمدند. آنها دعا می‌کردند و قربانی می‌کردند و سپس می‌خوابیدند. سپس در خواب‌هایشان، پزشک خوب به آنها نشان می‌داد که چگونه می‌توانند درمان شوند. مارها در درمان نقشی داشتند، اما دقیقاً چه نقشی مشخص نیست، اما آنها به عنوان خادمان مقدس آسکلپیوس شناخته می‌شدند.

مطمئناً هزاران هزار بیمار در طول قرون باور داشتند که او آنها را از دردشان رهایی بخشیده و به سلامتی بازگردانده است.

برای دسترسی به اپیزود های پادکست تحوت به این لینک مراجعه فرمایید.

برای خواندن سایر داستان ها از اساطیر یونان روی این لینک کلیک نمایید.