در اسطورههای یونانی ، شخصیتهای زیادی وجود دارند که به خاطر شجاعتشان، افسانهای بهیادماندنی یا کاری مهم، همیشه در ذهنها باقی ماندهاند.
اما در کنار آنها، شخصیتهایی هم هستند که کمتر به خاطر سپرده میشوند. امروز قرار است دربارهی همین افراد حرف بزنیم.
۱. دیومدس – مردی که دو خدا را زخمی کرد
نه، این دیومدس پادشاه تراس نیست که اسبهایی آدمخوار داشت و توسط هرکول مجازات شد.
دیومدسی که دربارهاش صحبت میکنیم، شاهزادهی آرگوس و یکی از شجاعترین قهرمانان یونانی در جنگ تروا بود — فقط یک پله پایینتر از آشیل.
او آنقدر جسور بود که در طول جنگ، هم آرس (خدای جنگ) و هم آفرودیت (الههی عشق) را زخمی کرد.
خدایان آنقدر از جسارت او شوکه شدند که پیش زئوس رفتند تا شکایت کنند.
در نهایت، آفرودیت برای انتقام، او را به یک پرنده تبدیل کرد.
۲. پلوتوس – کسی که او را بیابد، ثروتمند میشود
پلوتوس، پسر دمتر (الههی کشاورزی) و آیاسیون بود و بهعنوان خدای ثروت شناخته میشد.
شخصیتی مهربان و دلسوز که میتوانست در خشکی و دریا سفر کند.
طبق اسطورهها، هر کسی که او را پیدا میکرد، ثروتمند میشد.
در یکی از داستانها آمده که پلوتوس فقط میخواست ثروتش را به افراد خوب بدهد.
اما زئوس این را ناعادلانه دید و بینایی او را گرفت تا دیگر نتواند خوب را از بد تشخیص دهد.
۳. پلوپس – پادشاه پلوپونز در اسطورههای یونانی
پلوپس پسر تانتالوس بود — کسی که یکی از بدترین مجازاتها را در اسطورههای یونانی دریافت کرد.
گفته شده یکی از دلایل مجازات تانتالوس این بود که پسرش پلوپس را تکهتکه کرد و بهعنوان غذا به خدایان داد.
در آن ضیافت، فقط دمتر (که از غم گمشدن دخترش پرسفون ناراحت بود) شانهی پلوپس را خورد.
خدایان از این کار متنفر شدند، اما پلوپس را زنده کردند — حتی زیباتر و قویتر از قبل.
شانهی او که خورده شده بود، توسط هفائستوس با یک شانهی عاجی جایگزین شد.
بعدها پلوپس جنگجویی بزرگ شد و جنوب یونان را فرمانروایی کرد؛ منطقهای که به نام او پلوپونز نامیده شد.
۴. ملانتیوس – غیبگوی پرندهشناس
ملانتیوس (یا ملاس)، یکی دیگر از شخصیتهای فراموششدهی اسطورههای یونانی است.
او اولین کسی بود که قدرت پیشگویی پیدا کرد، البته این مسئله مورد بحث است.
داستان میگوید که او تعدادی مار یتیم را پیدا کرد و بزرگشان کرد.
شبی، مارها گوشهای او را لیس زدند و از آن پس ملانتیوس زبان پرندگان و حشرات را میفهمید.
او از این توانایی برای متقاعد کردن مردم به اینکه یک غیبگو است، استفاده کرد.
مثلاً یک بار او را زندانی کردند. شبهنگام، صدای دو موریانه را شنید که میگفتند سقف آن کلبه دارد فرو میریزد.
او نگهبانان را باخبر کرد. فردای آن روز، سقف واقعاً فرو ریخت و نگهبانان که شوکه شده بودند، او را آزاد کردند.
۵. پروتئوس – موجودی دریایی با قدرت پیشگویی
پروتئوس یک ایزد دریایی بود و طبق برخی روایتها، برادر ناتنی آشیل (از سمت مادر، یعنی تتیس) محسوب میشد.
برخی دیگر هم میگویند او پسر ارشد پوزئیدون است.
مثل ملانتیوس، او نیز یک پیشگو بود — ولی پیشگویی واقعی.
با این حال، پروتئوس از اینکه آینده را بگوید خوشش نمیآمد،
و هر بار که انسانی به سراغش میآمد، خود را به موجودات دریایی ترسناک تبدیل میکرد تا از آنها فرار کند.
اما اگر کسی بهقدر کافی شجاع بود و میتوانست او را اسیر کند، حق داشت تا هر چیزی را دربارهی آیندهاش بپرسد.
۶. سیرسه – جادوگر حیوانساز در اسطورههای یونانی
سیرسه استاد معجونها، سمها و جادوگری بود.
او در قصری پر از حیوانات زندگی میکرد — حیواناتی که در واقع انسانهایی طلسمشده بودند.
سیرسه در اودیسه نقشی مهم دارد، جایی که میخواست اولیس (ادیسهئو) را به خوک تبدیل کند.
اما جادوی او روی اولیس اثر نکرد، چون او تحت حفاظت هرمس بود.
پس، اولیس سیرسه را تهدید کرد. سیرسه التماس کرد که جانش را ببخشد و قول داد که جادویش را از روی همراهان اولیس بردارد.
او تا زمانی که آنها آمادهی سفر دوباره شوند، از آنها مراقبت کرد.
برای دسترسی به اپیزود های پادکست تحوت به این لینک مراجعه فرمایید.
برای خواندن سایر داستان ها از اساطیر یونان روی این لینک کلیک نمایید.
دیدگاهتان را بنویسید