پرسفونه، دختر الههٔ بزرگ کشاورزی، دمتر، و زئوس نیرومند، نماد بهار و شکوفایی بود. جوانی و طراوت او باعث شکوفا شدن گلها و سرزندگی زمین میشد. زیبایی بینظیرش توجه بسیاری از خدایان را به خود جلب کرده بود و مادرش، دمتر، که نگران سرنوشت دخترش بود، تمام تلاش خود را میکرد تا او را از تأثیرات خدایان عشق دور نگه دارد. اما اروس و آفرودیت، خدایان عشق، نمیتوانستند بگذارند که الههای از تأثیر آنها در امان بماند، و سرنوشت پرسفونه را به سمت عشقی سرنوشتساز سوق دادند.
هادس، فرمانروای جهان زیرین، مجذوب زیبایی و شادابی پرسفونه شد. در اقدامی ناگهانی، او را ربود و به قلمرو تاریک خود برد. دمتر، که از ناپدید شدن دخترش اندوهگین شده بود، اجازه داد زمین در غم فرو رود و قحطی همه جا را فرا بگیرد. او قسم خورد که زمین تا بازگشت دخترش خشک و بیحاصل خواهد ماند.
با آشفتگی جهان، زئوس مداخله کرد و به هادس فرمان داد تا پرسفونه را بازگرداند. اما هادس از قانونی قدیمی بهره برد: اگر کسی در جهان زیرین چیزی بخورد، برای همیشه به آنجا تعلق خواهد داشت. پیش از بازگشت، پرسفونه شش دانه از انار جهان زیرین را خورد. برخی میگویند هادس آن را به او داد و برخی بر این باورند که خود او ناآگاهانه این کار را انجام داد. در هر صورت، این عمل سرنوشت او را برای همیشه تغییر داد.
به همین دلیل، توافقی میان خدایان برقرار شد: پرسفونه شش ماه از سال را در کنار هادس در جهان زیرین بماند و شش ماه را به زمین بازگردد. هنگامی که او به جهان زیرین میرفت، دمتر از اندوه زمین را خشک و سرد میکرد و پاییز و زمستان آغاز میشد. اما با بازگشت او، زمین دوباره شکوفا میشد و بهار و تابستان فرا میرسید.
پرسفونه: دو چهره، دو جهان
پیش از ربوده شدن، او را کوره (Kore) مینامیدند، به معنای «دوشیزه» یا «دختر جوان». این نام نمادی از معصومیت و بیگناهی او بود. اما پس از پیوند با هادس، نام او به پرسفونه تغییر یافت که از دو واژهٔ یونانی پِرو (به معنای نابود کردن) و فون (به معنای کشتن) گرفته شده و بازتابی از ماهیت دوگانهٔ او بود: از یک سو، الههٔ بهار و سرزندگی؛ از سوی دیگر، ملکهٔ جهان زیرین و فرمانروای مرگ.
برخلاف بسیاری از الههها که در سایهٔ همسرانشان قرار داشتند، پرسفونه در کنار هادس قدرت و اختیار داشت. او نه تنها ملکهای منفعل نبود، بلکه در برخی داستانها نقش میانجی را ایفا میکرد، از جمله در اسطورهٔ اورفهوس که برای نجات همسرش، اوریدیس، به جهان زیرین سفر کرد و از پرسفونه طلب کمک نمود.
رابطهٔ پرسفونه و هادس: از اسارت تا قدرت
اگرچه داستان عشق آنها با ربودن و اجبار آغاز شد، اما در برخی روایات، رابطهٔ آنها به مرور به پیوندی پایدار تبدیل شد. بر خلاف بسیاری از ازدواجهای خدایان یونانی که پر از خیانت و نزاع بودند، رابطهٔ پرسفونه و هادس اغلب به عنوان اتحادی محکم و باثبات توصیف شده است.
رابطه با آدونیس و رقابت با آفرودیت
پرسفونه نه تنها ملکهٔ جهان زیرین، بلکه یکی از رقیبان سرسخت آفرودیت نیز بود. یکی از مهمترین داستانهای او، رقابت با آفرودیت بر سر آدونیس، جوان زیبایی که مورد علاقهٔ هر دو الهه بود، است. آدونیس، که معشوق آفرودیت بود، به شکلی تراژیک در شکار کشته شد و به جهان زیرین رفت. پرسفونه او را به عنوان خدمتکار و معشوق خود نگه داشت. اما آفرودیت خواستار بازگشت او شد و نزاعی میان آن دو الهه در گرفت. در نهایت، زئوس حکم کرد که آدونیس بخشی از سال را با پرسفونه و بخشی را با آفرودیت بگذراند.
اسرار الئوسیس و اهمیت معنوی پرسفونه
پرسفونه نقش مهمی در اسرار الئوسینی (Eleusinian Mysteries) داشت، یکی از آیینهای مرموز و مقدس یونان باستان که به دمتر و دخترش اختصاص داشت. این آیینها در الئوسیس، نزدیک آتن، برگزار میشدند و مبتنی بر جستجوی دمتر برای پرسفونه و چرخهٔ مرگ و زندگی بودند.
یکی از بخشهای اصلی این مراسم، نوشیدن کیکئون (Kykeon) بود، معجونی از جو و نعناع که برخی معتقدند ممکن است خواص روانگردان داشته باشد. در این آیینها، پرسفونه نه تنها به عنوان ملکهٔ جهان زیرین، بلکه به عنوان راهنمای ارواح در زندگی پس از مرگ در نظر گرفته میشد.
خواهر فراموششده: دسپوینا، الههٔ زمستان
کمتر کسی میداند که پرسفونه خواهری به نام دسپوینا (Despina) داشت، الههای که کاملاً نقطهٔ مقابل او بود. در حالی که پرسفونه موجب رویش گلها میشد، دسپوینا نماد سرما و زمستان بود. دسپوینا که از کودکی توسط دمتر ترک شده بود، در دلش کینه و نفرتی عمیق نسبت به مادر و خواهرش داشت. او که خود را فراموششده میدانست، با سرمای شدید و طوفانهای سهمگین، گلهای پرسفونه را از بین میبرد.
پرسفونه و مینته: افسانهای از حسادت
یکی دیگر از داستانهای جالب دربارهٔ این الهه، افسانهٔ مینته (Minthe) است. مینته، یک حوری و معشوقهٔ پیشین هادس، پس از ازدواج او با پرسفونه، شروع به فخرفروشی کرد و ادعا کرد که زیباییاش از ملکهٔ جهان زیرین برتر است. خشمگین از این ادعا، پرسفونه مینته را به گیاه نعناع تبدیل کرد؛ گیاهی که نامش هنوز در زبانهای مختلف از نام او گرفته شده است.
پرسفونه: پلی میان دو دنیا
اسطورهٔ پرسفونه نه تنها دربارهٔ عشق و ربوده شدن است، بلکه بازتابی از چرخهٔ طبیعت، مرگ و تولد دوباره است. او الههای است که میتواند میان دو جهان سفر کند: زمین زنده و پرجنبوجوش، و دنیای خاموش و تاریک مردگان. این جایگاه او را به نمادی از تغییر، تحول و تعادل تبدیل میکند.
الهه بهار نشاندهندهٔ مفاهیم عمیقی مانند تحول، پذیرش سرنوشت و قدرت درون است. داستان او به ما میآموزد که حتی در تاریکی و سختی نیز میتوان راهی به سوی نور و زندگی یافت.
برای دسترسی به اپیزود های پادکست تحوت به این لینک مراجعه فرمایید.
برای خواندن سایر داستان ها از اساطیر یونان روی این لینک کلیک نمایید.