ورتومنوس

ورتومنوس و پومونا (Pomona and Vertumnus)

Posted by:

|

On:

|

,

ورتومنوس و پومونا موجودات اساطیری رومی بودند، نه یونانی. پومونا تنها حوری‌ای بود که به جنگل‌های وحشی علاقه نداشت. او تنها و تنها به میوه‌ها و باغستان‌ها اهمیت می‌داد. لذت او در هرس کردن و پیوند زدن و هر چیزی بود که به هنر باغبانی تعلق داشت. پومونا خود را از مردان دور کرد، تنها با درختان محبوبش، و هیچ خواستگاری را به نزد خود راه نمی‌داد. از همه کسانی که او را می‌خواستند، ورتومونس از همه مشتاق‌تر بود، اما او نمی‌توانست هیچ پیشرفتی کند.

او اغلب قادر بود در لباس مبدل به حضور دختر وارد شود، گاهی به عنوان یک دروگر ساده که سبدی از خوشه‌های جو را می‌آورد، گاهی به عنوان یک چوپان ناشی، یا هرس‌کننده‌ی انگور. در چنین زمان‌هایی او لذت دیدن حوری را داشت، اما همچنین رنج اینکه می‌دانست او هرگز به کسی مانند آنچه که او به نظر می‌رسید نگاه نخواهد کرد. اما در نهایت، نقشه بهتری کشید.

ورتومنوس به هر دری می زند

 ورتومونس نزد پومونا در لباس یک پیرزن بسیار مسن آمد، بنابراین وقتی پس از تحسین میوه‌هایش به او گفت: “اما تو بسیار زیباتری”، و او را بوسید، برای پومونا عجیب نبود. هنوز هم او به بوسیدن وی ادامه می‌داد به شکلی که هیچ پیرزنی نمی‌کرد، و دختر متعجب شد. هنگامی که  ورتومونس این را متوجه شد، دختر را رها کرد و در مقابل یک درخت نارون که یک تاک با انگورهای بنفش روی آن رشد کرده بود، نشست.

 ورتومنوس به آرامی گفت: “چقدر آنها با هم زیبا هستند، و چقدر متفاوت خواهند بود اگر جدا بودند، درخت بی‌فایده و تاک بر روی زمین افتاده و قادر به بارآوردن نیست. آیا تو هم شبیه چنین تاکی نیستی؟ تو از همه کسانی که تو را می‌خواهند رو برمی‌گردانی. تو سعی خواهی کرد به تنهایی بایستی. و با این حال، کسی هست به سخنان یک پیرزن که تو را بیشتر از آنچه که می‌دانی دوست دارد گوش کن که بهتر است او را نادیده نگیری، ورتومنس. تو اولین عشق او هستی و آخرین او خواهی بود. و او نیز به باغستان و باغ علاقه دارد. او دوست دارد در کنار تو کار کند.”

آیا ورتومنوس به خواسته اش می رسد؟

 سپس، با جدیت زیادی صحبت می‌کرد، به این اشاره کرد که چگونه ونوس بارها نشان داده است که از دختران سنگدل نفرت دارد؛ و ورتومنوس داستان غم‌انگیز آناکزارته Anaxarete را که خواستگارش ایفیس Iphis  را نادیده گرفته بود تا او در ناامیدی خود را از ستون دروازه‌اش دار زد، و سپس ونوس دختر سنگدل را به یک پیکره سنگی تبدیل کرد، برای او تعریف کرد. “هشدار باش”، او التماس کرد، “و به عاشق واقعی خود تسلیم شو.” با این، او لباس مبدل خود را کنار گذاشت و به صورت یک جوان درخشان در مقابل پومونا ایستاد. حوری به چنین زیبایی‌ای همراه با چنین فصاحت زبانی تسلیم شد، و از آن پس باغستان‌هایش دو باغبان داشتند.

سخنی در مورد آسکولپیوس

قبل از اینکه داستان رو به پایان برسونیم اجازه بدین در مورد شخصیت داستان آخر یعنی آسکِلِپیوس  یا آسکولپیوس یکم صحبت کنیم. همونطور که دیدیم این شخص فرزند خداوند آپولو هست. از اپیزود قسمت اول معرفی خدایان به یاد داریم که آپولو خدای درمان کننده هم بوده. از طرف دیگر آسکِلِپیوس  توسط خیرون بزرگ شده که یک سنتور یعنی موحود نیمه انسان نیمه اسب بوده و مهارت شگرفی در درمانگری داشته.

پس آسکِلِپیوس  هم دارای ژن خوب بوده و هم تربیت خوب برای امر پزشکی. این شخص به شکل یک پیرمرد با یک عصای چوبی زمختی همیشه به تصویر کشیده شده بود که یک مار از اون بالا میرفته. از طرف دیگر دختری داشته به نام هایجیا که الهه ی بهداشت و نظافت و سلامت بوده. کلمه هایجین انگلیسی به معنی بهداشت نیز از نام همین الهه گرفته شده. سمبل این الهه نیز یک کاسه بوده که یک مار از اون بالا میره.

لوگوی مراکز درمانی

دیگه حالا متوجه شدیم که لوگوی داروخانه ها و مراکز بهداشت و درمان چرا یک جامی رو نشون میده که یک مار دورش حلقه زده و بالا میره. و اما یک مطلب جالبتر و اون اینکه سپاه پزشکی ارتش آمریکا در سال 1902 لوگویی رو برای خودش انتخاب مبکنه که یک عصای بالداره و دو تا مار به طور قرینه ازش بالا میرن. این عصا نامش کادوسئوس هست که عصای خدا هرمس هست و هیچ ارتباطی با پزشکی و درمان نداره ولی به خاطر شباهتش به عصای آسکِلِپیوس  به اشتباه انتخاب میشه برای لوگوی این سازمان و به گفته منابع، این اشتباه ناشی از درک ناصحیح از اساطیر کلاسیک بوده.

برای دسترسی به اپیزود های پادکست تحوت به این لینک مراجعه فرمایید.

برای خواندن سایر داستان ها از اساطیر یونان روی این لینک کلیک نمایید.